جدول جو
جدول جو

معنی هم بستری - جستجوی لغت در جدول جو

هم بستری
همخوابگی
تصویری از هم بستری
تصویر هم بستری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم بستگی
تصویر هم بستگی
هم بسته بودن، رابطه، ارتباط اشیا با یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم بستر
تصویر هم بستر
کسی که با دیگری در یک بستر می خوابد، زن و مردی که با هم در یک بستر بخوابند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم بستر
تصویر هم بستر
کسی که با دیگری دریک بستر بخوابد همخوابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم بستر
تصویر هم بستر
((هَ. بَ تَ))
یار و رفیق بستر، زن و مرد که با هم در یک بستر بخوابند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم باوری
تصویر هم باوری
اعتماد متقابل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم بستک
تصویر هم بستک
آلیاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از همبستگی
تصویر همبستگی
وحدت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم بسته
تصویر هم بسته
فلزی که با یک یا چند فلز دیگر ترکیب شده باشد، همجوش، آلیاژ
فرهنگ فارسی عمید
شرت دراجرای عملی اتفاق اتحاد (غالبا در مورد کارهای بد بکار رود)، همنشینی مصاحبت، برابری دو یا چند تن در زور و قوت و شان و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم بسته
تصویر هم بسته
آلیاژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همبستگی
تصویر همبستگی
اتصال و ارتباط بین دو چیز، بستگی، پیوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سفری
تصویر هم سفری
با هم سفر کردن، همراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم بسته
تصویر هم بسته
((هَ بَ تِ))
آلیاژ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همبستگی
تصویر همبستگی
Correlation, Solidarity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
correlação, solidariedade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
корреляция , солидарность
دیکشنری فارسی به روسی
кореляція , солідарність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
correlatie, solidariteit
دیکشنری فارسی به هلندی
Korrelation, Solidarität
دیکشنری فارسی به آلمانی
corrélation, solidarité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
correlazione, solidarietà
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
सहसंबंध , एकजुटता
دیکشنری فارسی به هندی
সহসম্পর্ক , সংহতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
קְרוֹבִיוּת , סוֹלִידָרִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
ความสัมพันธ์ , ความสามัคคี
دیکشنری فارسی به تایلندی
ترابطٌ , تضامنٌ
دیکشنری فارسی به عربی